بیداران

  دادخواهی برای حقیقت و عدالت

بازگشت به صفحه نخست > حافظه، تاريخ، فراموشی > انتقام نه، عدالت آري

انتقام نه، عدالت آري

منيره برادران

چهار شنبه 12 اكتبر 2005

٢٠ شهريور ٢٠٠٥ سيمون ويزنتال در سن ٩٧ سالگي زندگي را وداع گفت. بازي سرنوشت بود يا دست قضا، كه او از اردوگاه هاي مرگ رژيم نازي جان بدر برد، عمري طولاني را پشت سر گذارد تا به دادخواهي از طرف ميليونها انساني برخيزد كه به كورههاي آدمسوزي سپردهشدند، دسته جمعي اعدام شدند يا از گرسنگي و سرما در اردوگاه هاي كار جان باختند.

سيمون ويزنتال در يك خانواده يهودي در اوكراين متولد شد. از جواني شاهد گرايشات يهودي ستيزي بود كه در زادگاهش و كشورهاي همسايه در حال گسترش بود. به دليل يهودي بودن از تحصيل در زادگاهش محروم شد. در پراگ به تحصيل در رشته مهندسي راه و ساختمان پرداخت و سپس به اوكراين برگشت و در حرفه خود مشغول به كار شد. در سال ١٩٤١ با اشغال اوكراين توسط ارتش آلمان نازي دستگير و روانه اردوگاه شد. سال ١٩٤٥، كه توسط آمريكائي ها، نيمه جان از اردوگاه ماتهاوزن آزاد شد، ١٢ اردوگاه را پشت سر گذاشته بود. او كه بارها در آستانه مرگ قرار گرفت، جزو اندك بازماندگان هولوكاست-كشتار يهوديان- بود. در پايان جنگ از ١٤٩ هزار يهودي زادگاهش تنها ٥٠٠ نفر زنده مانده بودند و ويزنتال از خانواده وفاميل خود ٨٩ نفر را از دست داده بود.

بعد از رهائي از اردوگاه، سيمون ويزنتال مبارزه و تلاش خود را روي شناسائي جنايتكاران نازي متمركز ساخت، كاري را كه زماني كه هنوز در اسارت بود، آغاز كرده بود. براي او قابل قبول نبود كه مسئولين و مجريان جنايتهاي ضدبشري، كه به كشتار ميليونها يهودي و قوم سينتي و روما( كوليها)، معلولين، همجنسگرايان و صدها هزار كمونيست و مخالف سياسي انجاميده بود، بري از محاكمه و مجازات بمانند. از نظر او يك سيستم سياسي يك دستگاه انتزاعي و جدا از افرادي، كه آن را تشكيل ميدهند و قوانيناش را پيش ميبرند، نيست.

در سال ١٩٤٧ سيمون ويزنتال ”مركز اسناد يهوديان“ را در شهر لنز اطريش بينان نهاد. كار اين مركز جمعآوري اسناد و مدارك جنايتهاي نازيها و اظهارات قربانيان بود. وظيفهاي بود بسيار بزرگ. قربانيان فقط به يك كشور محدود نميشدند: از سراسر اروپا، از يونان گرفته تا اوكراين، يهوديان- از كودك و پير، مرد وزن- جمع آوري شده و به اردوگاه هاي مرگ و كوره هاي آدم سوزي برده شده بودند. جنايتي با اين ابعاد به يك دستگاه عريض و طويل و بيشمار شريك و همدست نياز داشت. حال با پايان جنگ و شكست نازيها همگي آنها ناپديد شده بوند. سران و دست اندركاران با مشخصات جعلي گريخته بودند. ديگران به خانههاي خود باز گشته بودند، گوئي كه هيچ چيز اتفاق نيفتاده است. تعدادي حتي در شغلهاي پيشين باقي مانده بودند.
سيمون ويزنتال زماني كار خود را آغاز كرد كه بدبختيها و دربدريهاي ناشي از جنگ هنوز تمام نشده بود. خيلي ها علاقه اي به باز شدن زخمهاي گذشته و يا تعقيب مسببين آن رنجها و زخمها نداشتند. چه آنها كه با سكوت و همراهي خويش بر جنايت چشم فروبسته بودند و چه قربانيان، كه ديگر تواني براي يادآوري جهنم گذشته در خود نميديدند. مضاف بر اينها فضاي جنگ سرد باعث تغيير در صفآرائي هاي جهاني شده بود. متفقين و در راس آنها دولت آمريكا ديگر علاقه اي به ادامه محاكمات بينالمللي نداشتند. آنها خطر عمده را نيروهاي شوروي ميديدند.

در چنين فضائي ادامه كار ”مركز اسناد يهوديان“ با مشكلات زيادي مواجه بود. بسياري از همكاران ويزنتال در اين مركز، فعاليت خود را رها كرده بودند. در سال ١٩٥٤ اين مركز خود را منحل و اسناد خويش را به مركز يادبود هولوكاست”يادواشم“ در اورشليم واگذار كرد. ويزنتال اما يك پرونده را براي خود حفظ كرد: پرونده آدولف آيشمن، سازماندهنده طرح ”نابودي قطعي يهوديان“. به كمك اطلاعات ويزنتال بود كه اين مرد در سال ١٩٦١ در بوئنوس آيرس شناسائي و بدنبال آن از طرف پليس اسرائيل دستگير و به اسرائيل برده شد. آيشمن پس از محاكمهاي طولاني در سال ١٩٦٢ اعدام شد. محاكمه آيشمن، كه در آن او خود را بيگناه و تنها ”ماموري وظيفه شناس“ دانست، يك بار ديگر اين پرسش تاريخي را مطرح كرد كه چگونه انسان قادر است به چنان جنايت هولناكي دست يازد. اين محاكمه زمينه بحثها و كارهاي تحقيقي زيادي را فراهم ساخت. از جمله هانا آرنت، كه در تمام مراحل دادگاه حضور داشت، در اين باره كتاب نوشت و همچنين خود سيمون ويزنتال.

با اين حادثه اعتبار كار ويزنتال بيشتر شد و او توانست بار ديگر مركز اسناد را بازگشائي كند و اين بار در وين. ويزنتال كار شناسائي و رديابي جنايتكاران نازي را، كه با مشخصات جعلي توانسته بودند به كشورهاي ديگر بگريزند و بري از مجازات زندگي آرامي را شروع كنند، با شدت بيشتر از سرگرفت. ويزنتال با تلاشهاي خستگي ناپذير و با كنكاش در اسناد توانست- آنطور كه خود او در زندگينامهاش مينويسد- ١١٠٠ جنايتكار نازي را به دادگاه بكشاند. از جمله آنها: دستگيري فرمانده اردوگاه مرگ تريبلانكا و همچنين شناسائي مسئول لو رفتن و دستگيري خانواده آنا فرانك در مخفيگاهشان در آمستردام.

گاه در افكار عمومي از ويزنتال چهره اي ارائه ميشود كه بيشتر به يك كابوي ماجراجو شباهت دارد كه به دنبال انتقام خونهاي بيگناهي است كه ريختهشده اند. به سيمون ويزنتال لقب ”شكارچي يهوديها“ يا ”جان وين يهوديها“ داده اند. اما اين القاب حتي اگر از سر حسن نيت هم باشد، در مورد ويزنتال صدق نمي كند. هدف او هرگز انتقامجوئي نبود. شعار او ”دادخواهي، نه انتقام“ بود و زندگي خويش را وقف تحقق آن كرد. در اين راستا او مبارزي خستگيناپذير بود. به تحقيق و جمع آوري پرداخت، كتابها نوشت. ايجاد مركز اسناد، آنهم در كشوري كه يهوديان خود را به اتاقهاي گاز فرستاده بود، و نيز در زماني كه همه سكوت را ترجيح مي دادند، كاري بود بس بزرگ و در خدمت آينده. اگر جنايتكاران امروز و آتي بدانند و قربانيان باور بدارند كه جنايت بيمجازات نمي ماند، راهي براي تحول در جهان باز ميشود. در سال ١٩٩٤، خود او در اين باره اظهار داشت: ”تنها ارزش كار تقريبا ٥٠ ساله من هشدار به قاتلان فرداست.“

سيمون ويزنتال مي دانست دادخواهي از قربانيان، كه او آن را هدف زندگيش قرار داده بود، راهي است بيانتها و همچنين در بطن خويش مبارزه اي است عليه فراموشي. صداي قربانيان هرگز وي را رها نكردند. او هميشه آن صداها را ميشنيد. گفتگوي زير، كه يك بار ويزنتال با دوست و همبندي سابق خود داشت، تائيد مي كند كه او مقابله با فراموشي را چون وظيفهاي مقدس براي خود مي دانست. دوست همبندي، كه حال جواهرفروشي ثروتمند بود، از ميهمان خود، ويزنتال ميپرسد: تو كه مي تواني براي مردم خانه بسازي و از اين راه ميليونر شوي، چرا اين كار را نمي كني؟

ويزنتال در پاسخ ميگويد: من و تو وقتي پس از مرگ به دنياي مردگان قدم گذاريم و آنها را ملاقات كنيم، آنها از ما خواهند پرسيد كه چه كردهايم. تو خواهي گفت:‘من جواهر فروش شدم’ ديگري خواهد گفت:’ من به تجارت سيگار و قهوه روي آوردم‘ سومي: ‘من خانه ساختم.‘ اما من خواهم گفت: ‘ من شما را فراموش نكردم.‘

كار سيمون ويزنتال برملا ساختن چهره واقعي جنايتكاران نازي و همكاران آنها بود در هر لباسي و در اين راه او مصلحتهاي سياسي را برنمي تابيد. او كه دوستان و همياران زيادي داشت، گاه منتقدين و مخالفان سرسختي هم مي يافت. در سال ١٩٧٠ او با صدراعظم اطريش، برونو كرايسكي، كه خود يهودي بوده و در زمان قدرت گيري نازيها مجبور به فرار از كشور شده بود، درافتاد. چهار نفر از اعضاي كابينه ائتلافي او، با اسناد و مدارك ويزنتال متهم شدند كه در گذشته با نازيها همكاري كرده اند. كرايسكي و دوحزب بزرگ اطريش ويزنتال را بشدت مورد حمله و انتقاد قرار دادند. حتي به خود ويزنتال هم تهمت همكاري با نازيها زده شد كه با شكايت او به دادگاه پايان يافت. اين دعوا و جنجال سياسي بحثهاي زيادي را در جامعه دامن زد. مورد ديگر دخالت ويزنتال در حيات سياسي، دفاع از كورت والدهايم بود. اين اقدام نشان داد كه ويزنتال بر خلاف ادعاي مخالفانش نه ”داوري خودراي و بيرحم“، بلكه هدفش روشن شدن حقيقت است. كورت والدهايم، وزير خارجه سابق اطريش و دبيركل آينده سازمان ملل از طرف ”اداره ويژه بازپرسي“ ايالات متحده متهم به همكاري با نازيها شده بود. ويزنتال اظهار داشت كه والدهايم، گرچه از جنايتها بياطلاع نبوده اما دخالتي در اجراي آنها نداشته است.

خدمات سيمون ويزنتال در راه روشن حقيقت و اجراي دادخواهي بارها مورد قدرداني قرار گرفت. جوايز مختلفي به او اهدا شد. به نام او در سال ١٩٧٧ مركزي تاسيس شد كه فعاليت خود را بر دو محور اساسي قرار داده است: برملا ساختن چهره جنايتكاران نازي و مبارزه با يهودي ستيزي و نژادپرستي. مركز سيمون ويزنتال در هشت شهر بزرگ در اروپا و آمريكا شعبه دارد و بيش از ٤٠٠ هزار عضو. ”موزه مدارا“ در شهر لوسآنجلس در زمره فعاليتهاي اين مركز است.

يكي از اقدامات اين مركز، كه به نوبه خود انتقاداتي را هم برانگيخت، سازماندهي اكسيوني براي شناسائي باقيمانده هاي جنايتكاران نازي بود. اين آكسيون، كه از سال ٢٠٠٢ شروع شده، از طريق چاپ آگهي در روزنامه هاي آلماني، اطريشي و چند كشور اروپاي شرقي از مردم براي معرفي و ارائه اطلاعات در باره كساني كه با نازيها همكاري كرده اند، از مردم درخواست همكاري ميكند. براي اطلاعاتي، كه قابل ارائه در دادگاه باشند، حتي جايزه اي هم به مبلغ ١٠ هزار يورو تعيين شدهاست.

مدير موسسه فريتس بائر، كه خود يك موسسه تحقيقاتي در مبارزه با يهوديستيزي و نژادپرستي است، به اين اقدام انتقاد كرد و آن را عملي غيراخلاقي خواند كه مي تواند به پرورش روحيه جاسوسي در ميان مردم بينجامد. مركز سيمون ويزنتال اين انتقاد را نپذيرفت و در مقابل اعلام كرد كه اقدام آنها اثرات بزرگي داشته است.

اقدامات سيمون ويزنتال احترام بسياري را در گوشه و كنار جهان برانگيخت. او دوستان و همراهان زيادي يافت. اما او دشمناني هم داشت. در سال ١٩٨٢ جلوي در منزلش بمبي كار گذاشتند. خوشبختانه كسي در اين حادثه كشته و زخمي نشد.

حال اين زندگي پر از مبارزه و مرگ پايان يافته است. اما سيمون ويزنتال فراموش نخواهدشد.

#socialtags