بیداران

  دادخواهی برای حقیقت و عدالت

بازگشت به صفحه نخست > بازداشت، زندان، شکنجه و اعدام > باندهای سیاه حزب‌الله : شورای یاوری تهیدستان «شیت» (٣)

باندهای سیاه حزب‌الله : شورای یاوری تهیدستان «شیت» (٣)

مصاحبه با محمد رضا اسکندری، فعال حقوق بشر و کارشناس اجتماعی در هلند

دو شنبه 8 دسامبر 2008

شورای یاوری تهیدستان «شیت» یک گروه فاشیستی بود و حمایت بازاریان ثروتمند و روحانیون کرمانشاه را پشت سر خود داشت.
هر تظاهرات و حرکتی– مثلا در میتینگ‌هائی که در دوران انتخابات اول مجلس شورای اسلامی برگزار می شد- که
هواداران مجاهدین و گروه های چپ می گذاشتند، آنها با چماق و پنجه بوکس و زنجیر حمله می کردند. اگر سخنرانی بود به سخنران که می توانست یک شخصیت فرهنگی یا سیاسی باشد، حمله می کردند. برایشان هم فرقی نمی کرد که قربانی شان دختر است یا یک شخص پیر. از هیچکس گذشت نمی کردند. آنها هیچوقت بصورت فردی حمله نمی کردند.

شروع فعالیت گروه شورای یاوری تهیدستان موسوم به «شیت» به چه زمانی برمی گردد؟

این گروه در سال ١٣٥٦ تشکیل شد و بنیانگذار آن سیدمحمد سعید جعفری بود. جعفری در سال ١٣٣١ در قصرشیرین بدنیا آمد. پدرش از کارمندان گمرک این شهر بود. از نام آنها هم می شود فهمید که آنها مسلمان شیعه بودند. اعضای گروه شیت هم شیعه بودند. البته اکثر مردم کرمانشاه شیعه مذهب هستند. سعید جعفری مغز متفکر گروه، در زمان بنیانگذری دیپلم ریاضی داشت که در آن زمان کسانی که از هوش خوبی برخوردار بودند در رشته ریاضی درس می خواندند.
شورای یاوری تهیدستان «شیت» یک گروه فاشیستی بود و حمایت بازاریان ثروتمند و روحانیون کرمانشاه را پشت سر خود داشت.
جعفری با انجمن حجتیه روابط خیلی خوبی داشت و به احتمال زیاد به این انجمن وابسته بود. استان کرمانشاه از مراکز عمده انجمن حجتیه مهدویه بود. فعالیت گروه شیت قبل از انقلاب و در آستانه آن، ضربه زدن به بهائی ها و مشروب فروشیها بود. آنها بهائی ها را زیر نظر داشتند تا مانع از تبلیغ آنها و گرویدن دیگران به آنها شوند. در کنار این نوع فعالیتها، کارهای دیگر هم می کردند مثل آتش زدن سینماها و بقول خوشان «مراکز فساد» و حمله به زنان بی حجاب. جعفری در سال ١٣٥٧یک بار توسط ساواک دستگیر شد. پس از چند ماه همزمان با آزادی زندانیان سیاسی وی را هم آزاد کردند. دارو دسته شیت در خیابانها پرسه می زدند و امر به معروف و نهی از منکر می کردند. این بی ضررترین کارشان بود. اما آنها شاخه های نظامی هم داشتند.

شاخه های نظامی؟

بله، آنها از دو طریق هدفشان را پیش می بردند: شیوه های نظامی و کارهای فرهنگی. از وب لاگها و پایگاه اینترنتی مربوط به اسناد انقلاب اسلامی می شود فهمید که آنها هفت گروه نظامی داشتند. یکی از آن گروه ها، گروه میثم بود که کارش آمیخته ای از روشهای نظامی و فرهنگی بود که فرستاده شد به مهاباد تا در آنجا کار تبلیغی علیه گروه های مخالف کرد انجام دهد و زمینه را برای سرکوبهای بعدی آماده نماید. این بعد از سرکوب مردم سنندج در ١٣٥٨ بود. این گروه های نظامی بعد از انقلاب در سرکوب جنبش کردستان نقش مهمی داشتند و در عملیات نظامی مثل محاصره پادگان سنندج و یا در سرکوب مردم پاوه شرکت می کردند.

فعالیت شیت از کرمانشاه فراتر می رفت؟

بله، فعالیت آنها فقط مربوط به کرمانشاه نمی شد، بلکه در مناطق کردنشین مثل کردستان و ایلام و حتی در استان آذربایجان غربی هم فعالیت می کردند. شیوه هاشان مختلف بود از تطمیع کدخداها و خانها گرفته تا جذب مردم عادی سنی با دادن پول و اسلحه. سازمان دادن «پیشمرگان کرد مسلمان» تنها حاصل فکر و کار احمد مفتی زاده نبود. دسته های نظامی شیت هم با کمک چمران در این کار سهیم بودند. هدف همگی این بود: قرار دادن کردها در مقابل کردها.

روشهای فرهنگی شیت، تشکیل گروه های تبلیغ مذهبی بود. جعفری و دوستانش گروه «حزب الله» را در کرمانشاه بوجود آوردند. این مربوط به پیش از انقلاب بود زمانی که دار و دسته های حزب الله در تهران و دیگر شهرها هنوز در حال شکل گیری بودند. اینها مثل انجمن حجتیه، که من قبل از انقلاب مدتی در این انجمن کار کردم و با روشهاشان آشنا هستم، شبهای دعاخوانی برگذار می کردند و از این طریق جوانهای با انگیزه های اسلامی را جذب خودشان می کردند.
این را اضافه کنم یک گروه مسلح دیگر هم که از سازمان مجاهدین خلق جدا شده بودند و به اسم حزب الله معروف بودند از لحاظ فکری خیلی با اینها اختلاف عقیده داشت. این سوای گروه حزب الله وابسته به شیت بود که مسئولیتش در آن زمان با سعید جعفری بود.

بعد از انقلاب کار آنها چه بود؟

این گروه در سرکوب نیروهای سیاسی بصورت فعال کار می کرد. کارشان به دام انداختن و شناسائی مخالفان بود. آنها افراد را دستگیر می کردند و تحویل زندان می دادند. اگر کسی از طرف آنها دستگیر می شد، آش و لاش به زندان می رسید. بچه ها در زندان می گفتند دستگیر شدن توسط دادستانی و سپاه کم دردتر است تا دستگیر شدن بوسیله این گروه شیت. قیافه نصرت چهری درتیرماه سال 1360 در زندان دیزل آباد بند دوم محکومین را که توسط همین دار و دسته دستگیر شده بود، فراموش نمی کنم. وقتی که او را آوردند بند ما، بدنش ورم کرده و خونین بود، چشمش از شدت ضربه ها آنقدر ورم کرده بود که دیده نمی شد. نمی توانست راه برود. نصرت آن موقع ١٥ سال داشت.
تا زمانی که وزارت اطلاعات بصورت رسمی وجود نداشت، اینها همه کاره بودند و بعد که از سال ١٢٦٢ به بعد استخوان بندی این وزارت شکل گرفت، افراد گروه شیت جذب آن شدند یا رفتند در سازمان زندانها. و شدند شکنجه گران رسمی. از میان آنها می توان از نوریان نام برد که از شیت بود بعد شد رئیس زندان و دو نفر دیگر بنامهای حسن دیزل و رستم خانی بودند که شدند شکنجه گر زندان.
بعدا این گروه جای خود را داد به «حزب الله کرمانشاه»، همان تشکیلاتی که از دل خود شیت درآمده بود و به مثابه شاخه فرهنگی آن محسوب می شد. نام شیت (شورای یاوری تهیدستان) در بین مردم اسم منفوری بود. مردم کرمانشاه خاطره های بد از آن داشتند.

آین گروه شیت رسمیت داشت؟ ثبت شده بود؟ با چه مجوزی اقدام به دستگیری می کرد؟

چه مجوزی؟ چنین چیزی وجود نداشت. شیت، یک گروه فشار بود با سازماندهی ویژه، چنین گروه هائی. خودسر عمل می کردند ولی دستشان بهر کاری باز بود. یعنی حکومت دست انها را باز گذاشته بود. و مگر کسی جرات می کرد از آنها بپرسد: به چه مجوزی مرا دستگیر می کنید؟ آنها اصلا به کسی میدان نمی دادند که حرفی بزند. منطق شان پنجه بوکس بود و زنجیر و کاردهائی که همراه داشتند.

می توانید چند نمونه از کارهای شیت را اینجا مثال بزنید؟

هر تظاهرات و حرکتی– مثلا در میتینگ‌هائی که در دوران انتخابات اول مجلس شورای اسلامی برگزار می شد- که هواداران مجاهدین و گروه های چپ می گذاشتند، آنها با چماق و پنجه بوکس و زنجیر حمله می کردند. اگر سخنرانی بود به سخنران که می توانست یک شخصیت فرهنگی یا سیاسی باشد، حمله می کردند. برایشان هم فرقی نمی کرد که قربانی شان دختر است یا یک شخص پیر. از هیچکس گذشت نمی کردند. آنها هیچوقت بصورت فردی حمله نمی کردند. همیشه درگروه های چند نفره و به صورت دسته های جمعی راه می افتادند. جالب است که بدانید که همینها یا همپالکی هاشان حزب الله کرمانشاه بعدا در دوران خاتمی به اصلاح طلبان حمله می کردند. مثلا حمله کردند به آقای لطیف صفری، نماینده سابق اسلام آباد در مجلس و مدیر مسئول روزنامه نشاط

به نام خود اعلامیه هم می دادند؟

بله، اعلامیه هم می دادند. اما خودشان را نه بعنوان گروه فشار، بلکه بعنوان گروهی طرفدار اسلام و ولایت فقیه نشان می دادند. بعضی از اطلاعیه هاشان را می شود در پایگاه های اینترنتی شان پیدا کرد.

سرنوشت جعفری چه شد؟

او در آبان ١٣٥٩ در جنگ علیه عراق در ارتفاعات قراویز کشته شد. او مغز متفکر گروه شیت و سازماندهی را بلد بود. اولین گروه های فشار نظامی و کمیته ها را او بوجود آورد. دادگاه انقلاب اسلامی از او خیلی استفاده کرد در دستگیری افراد و جمع آوری اطلاعات.
سعید جعفری اولین فرمانده سپاه غرب کشور هم بود. ولی پس از مدتی در اوائل سال ١٣٥٩ در اوج درگیریهای کردستان، توسط محمد بروجردی برای سرکوب مردم کرد به کردستان، مقر فرماندهی سپاه منطقه ٧ کشوری، اعزام شد. علاوه بر سرکوب خشن مردم کردستان او بهر وسیله ای تلاش می کرد تا نیروهای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را از سپاه بیرون کند. ولی مهدی هاشمی (از خویشان و نزدیکان خمینی که در سال ١٣٦٥ در اوین اعدام شد) که مسئول جنبش آزادی بخش سپاه بود، او را از فرماندهی عزل کرد. او می دید که جعفری در حال شکل دادن گروه های مستقل خود است.
من دیشب پیامی دریافت کردم که نمی دانم چقدر واقعی است. نوشته بودند که در همان زمانی که سعید جعفری در جنگ کشته شد، همزمان با این حادثه مینی بوسی که سرنشینان آن اعضا و دار و دسته شیت بودند، در نزدیکی های پاوه تصادف کرد و سرنشینان آن کشته شدند. در این نوشته این شک و شبهه وجود دارد که این تصادف حساب شده بوده و با کشته شدن جعفری هم ارتباط داشته است. یعنی جناحی از حاکمیت می خواسته اینها را از سر راه بردارد. در مورد صحت این شایعه هیچ دلیل و مدرکی وجود ندارد.

شیت تا چه زمانی وجود داشت؟

با کشته شدن سعید جعفری شیت و دسته های وابسته به آن فرونپاشید. جعفری مسئول گروه بود اما همه کاره تنها او نبود. خیلی های دیگر هم بودند. همچنین شاخه های مختلفی در درون شیت تشکیل شده بود، که بنا به موقعیت فعال می شدند. یکی که گفتم، حزب الله کرمانشاه بود. دیگری «نهضت اسلامی دانشجویان غرب» بود که در پائیز ١٣٥٨ تاسیس شد و در راس آن بهروز همتی، دانشجوی دانشگاه رازی کرمانشاه، قرار داشت. این همتی که حالا به مهندس همتی معروف است، تمام امکاناتی را که برای کنترل و فشار بر دانشگاه کرمانشاه نیاز داشت، بطور مستقیم از سپاه دریافت می کرد. او حالا رهبر تندروهای اصولگرای استان کرمانشاه است. قبل از انتخابات دوره هفتم، استاندار خراسان شمالی بود.

استان خراسان؟

بله، سیاست این بوده و حالا هم است که معمولا استاندارها و مسئولهای رده بالای استانها را از مناطق دیگر بگیرند.
بهروز همتی همچنین مدیر عامل بنیاد فرهنگی مهدی موعود کرمانشاه است. می دانیم همه سازمانها و بنیادهائی که نامشان به مهدی موعود برمی گردد، متعلق به انجمن حجتیه هستند. همتی می خواست نماینده مجلس هم بشود. گویا به علت تضادهای میان جناح اصولگرا نتوانست.

این را هم همینجا بگویم که بخشی از اطلاعاتی را که اینجا آوردم، از پایگاه های اطلاعاتی گروه هائی که نامشان به میان آمد، گرفته ام. یکی از آنها سایت «غریب غرب» است که طرفداران جعفری به نام او آن را راه انداخته اند و اسناد و مدارکی را بیرون داده اند.

با سپاس از شما

تهیه و تنظیم مصاحبه منیره برادران

#socialtags