بیداران

  دادخواهی برای حقیقت و عدالت

بازگشت به صفحه نخست > حافظه، تاريخ، فراموشی > مادران تیانمن فراموشی را برنمی تابند!

مادران تیانمن فراموشی را برنمی تابند!

منیره برادران

يكشنبه 7 ژوئن 2009

اما خانواده قربانیان میدان تیانمن ساکت نماندند و تسلیم سانسور و سرکوب نشدند. گروهی از آنها جمع «مادران تیانمن» را تشکیل دادند و سخنگوئی از میانشان برگزیدند که یک خانم پروفسور بازنشسته است که فرزندش را در آن کشتار از دست داده است. این مادران خواستار آن هستند که حقیقت آنچه که در آن شب ٤ ژوئن در میدان تیانمن اتفاق افتاد، روشن گردد. آنها از حکومت چین می خواهند که آمار دقیق و هویت کشته شدگان را اعلام کند؛ می خواهند کسانی که فرمان حمله به دانشجویان بی دفاع را صادر کردند، به جامعه معرفی شوند. سال گذشته آنها وب سایتی منتشر کردند و در آن نقاطی را که از آنجا فرزندانشان مورد شلیک قرار گرفته بودند، در نقشه نشان دادند. آنها آمار و هویت قربانیان تیانمن را جمع آوری می کنند.

میدان صلح آسمانی، بزرگترین میدان در جهان در قلب پکن پایتخت چین قرار دارد. در این مکان بناهای یادبود انقلاب چین، مقبره مائو و ساختمان کنگره و در نزدیکی آن شهر ممنوعه قرار دارد و محل بازدید گردش کنندگان چینی و خارجی است. اما از حادثه خونینی که بیست سال پیش در همین میدان روی داد، هیچ اثری به چشم نمی خورد. اما نیروهای انتظامی در همه حال در آنجا نگهبانی می دهند. در ٤ ژوئن ١٩٨٩ تانکهای ارتش به دانشجویانی که در این میدان تحصن کرده بودند، یورش برده و به آنها تیراندازی کردند. در این حمله صدها نفر کشته و هزارها نفر مجروح شدند. دانشجویان در اعتراض به فساد و برای خواست دموکراسی و اصلاحات تحصن و تظاهرات کرده بودند. شور این جوانان باعث شده بود که گروه های دیگری از مردم و در راس آنها کارگران ساختمانی به آنها بپیوندند. ساکنین محلات نزدیک برای تظاهرات کنندگان آب و غذا می آوردند.

این تظاهرات، که شش هفته ادامه داشت، توجه رسانه های خارجی را وسیعا بخود جلب کرد. من هم در زندان اخبار این تظاهرات را باعلاقه دنبال می کردم. آن روزها من در یکی از سلولهای انفرادی «آسایشگاه» اوین بودم و پس از کلی جر و بحث بالاخره موفق شده بودم که روزنامه داشته باشم. روزنامه، حتی روزنامه سانسورشده اطلاعات، در سلول انفرادی به این می ماند که دنیا را به سلولت آورده اند. شبها اخبار و حتی گاه مقاله ها را برای سلول کناری ام با مورس می خواندم. یادم است که خوانده بودم دانشجویان میدان تیانمن دست به اعتصاب غذا زده اند. وقتی این خبر را به سلول همسایه اطلاع دادم، سوال او در آن شبها کلی باعث خنده ام شد. پرسیده بود: محدود یا نامحدود؟ آن روزها فکر می کردم بحث در باره محدود یا نامحدود بودن اعتصاب غذا فقط به زندان برمی گردد.
یادم نمی آید که اخبار مربوط به رژه شبانه تانکها روی پیکر دانشجویان بی سلاح و شلیک سربازان بسوی آنها را هم خوانده باشم. با مرگ خمینی تا مدتها در روزنامه خبری جز این نبود.

اما خانواده قربانیان میدان تیانمن ساکت نماندند و تسلیم سانسور و سرکوب نشدند. گروهی از آنها جمع «مادران تیانمن» را تشکیل دادند و سخنگوئی از میانشان برگزیدند که یک خانم پروفسور بازنشسته است که فرزندش را در آن کشتار از دست داده است. این مادران خواستار آن هستند که حقیقت آنچه که در آن شب ٤ ژوئن در میدان تیانمن اتفاق افتاد، روشن گردد. آنها از حکومت چین می خواهند که آمار دقیق و هویت کشته شدگان را اعلام کند؛ می خواهند کسانی که فرمان حمله به دانشجویان بی دفاع را صادر کردند، به جامعه معرفی شوند. سال گذشته آنها وب سایتی منتشر کردند و در آن نقاطی را که از آنجا فرزندانشان مورد شلیک قرار گرفته بودند، در نقشه نشان دادند. آنها آمار و هویت قربانیان تیانمن را جمع آوری می کنند. در آن سال ١٩٨٩ بعد از پایان تراژیک میدان تیانمن، مقامات چینی از ٢٤١ کشته سخن گفتند. به گمان مادران اما، آمار کشتگان بیشتر از اینها است.

امروز در گزارشها می خوانیم که جوانان چینی چیز زیادی در باره کشتار بیست سال پیش دانشجویان معترض نمی دانند. می خوانیم که جوانان امروز در چین بیشتر به پول فکر می کنند تا به سیاست. ولی آیا این همه ماجرا است؟ پس آن همه وب لاگ و گروه های موزیک انتقادی و اعتراضی نشان از چیست؟ در کشوری که سانسور بیداد می کند و بازداشت و زندان هر معترضی را تهدید می کند، چقدر امکان آگاه شدن وجود دارد؟ سایت مادران تیانمن فیلتر شده و امسال در آستانه بیستمین سالگرد آن کشتار، هزاران وب سایت انتقادی دیگر هم فیلتر شدند. در این روزها حضور نیروهای انتظامی در میدان تشدید شده بود. تابوهائی است که قدرتمردان چینی اجازه وارد شدن به آن را به کسی نمی دهند. حادثه میدان تیانمن در سال ١٩٨٩ از این تابوها است. سیاست حکومت چین بر این قرار دارد که گذشته به فراموشی سپرده شود.

ما هم در تاریخ کشورمان حوادث سیاه کم نداریم و کشتار ٦٧، که تابستان گذشته بیستمین سالگردش بود، از سیاه ترین آنها است. ما هم با مسئله فراموشی مواجه هستیم. سانسور و سرکوب و سیاست منزوی ساختن کسانی که بار خاطره های سنگین سرکوب و کشتار دهه ٦٠ را با خود دارند، مانع انتقال گذشته سیاه می گردد. با اینهمه اما، تجربه و تاریخ نشان داده که حق آگاهی و نیاز به دانستن حقیقت یک ضرورت در جامعه است و نمی شود برای همیشه مانع تحقق آن شد. عطش حقیقت گاه جائی خود را بروز می دهد که حاکمان انتظارش را ندارند.

امسال شاهد بودیم که در برنامه های انتخاباتی میرحسین موسوی، جوانان و دانشجویان در دانشگاه های شهرهای مختلف از جمله در دانشگاه های امیرکبیر در تهران، بابل، قزوین، تبریز و کرمان از موسوی یا نمایندگان او خواستار آن شدند که موسوی نقش خود را در مقام نخست وزیر وقت در قبال قتل عام زندانیان سیاسی ایران در سال ١٣٦٧ اعلام کند.
گرچه از چند سال پیش موضوع کشتار ٦٧ در وب لاگها جا باز کرده و وب لاگ نویسان چهار سال پیش این پرسش را از دکتر معین کاندیدای اصلاح طلب ریاست جمهور قبلی هم کرده بودند، اما چنین فضائی اینقدر آشکار و شفاف تا به امروز سابقه نداشته است. تجمع مادران خاوران، خواست و نامه های آنها و نیز بازداشت و تخریب سنگها و این اواخر تخریب خاوران حوزه ای است که در روزنامه های داخل ایران جائی برای آن نبوده و نیست.
در این فضای سانسور و توجیه و انکار وقیحانه کاندیداها، صدای شفاف دانشجویان و جوانانی را که خود شاید هیچ خاطره ای از سال ٦٧ و دهه ٦٠ ندارند، امیدوارکننده است.

#socialtags