بیداران

  دادخواهی برای حقیقت و عدالت

بازگشت به صفحه نخست > دادخواهی > یادداشت هائی درباره دادخواهی (قسمت دوم)

یادداشت هائی درباره دادخواهی (قسمت دوم)

جعفر بهکیش

پنج شنبه 9 سپتامبر 2010

این نکته که آیا از نظر حقوقی، اخلاقی و سیاسی فدا کردن عدالت و حقیقت در پای مصالح سیاسی مجاز است، یکی دیگر از مهمترین سئوالات تئوریک و عملی است که در ادبیات "عدالت انتقالی" به آن پرداخته شده است. بسیاری از فعالین سیاسی و حتی برخی از کسانی که خود را فعال حقوق بشر می دانند، بخشش را به مصلحت می دانند و در جهت توجیه بخشش و یافتن بنیانهای اخلاقی، فلسفی، حقوقی و سیاسی سخن گفته اند.

در بخش اول این یادداشتها به شکلی اجمالی تئوری و تجربه رویاروئی دولتهای در حال گذار به دموکراسی با بیرحمی هائی که در رژیم های دیکتاتوری انجام شده بود را مرور کردم. در این مدت با این سئوال اساسی روبرو شدم که چگونه میتوان از این چهارچوب نظری برای بررسی دادخواهی در ایران استفاده نمود؟ آیا استفاده از چهارچوب نظری "عدالت انتقالی" ، با توجه به این نکته مهم که "عدالت انتقالی" (١) مسئله چگونگی رویاروئی با جنایتهائی که در رژیم های دیکتاتوری صورت گرفته در دوره انتقالی به دموکراسی مورد بحث قرار می دهد، سبب گمراهی خوانندگان نخواهد شد؟ آیا به کار بردن این چهارچوب نظری وقتی که هیچ نشانه ای از گذار به دموکراسی در ایران مشاهده نمی شود و بر عکس بیشتر نشانه ها گواهی می دهند که دولت جمهوری اسلامی همچنان تمام حقوق شهروندی را زیر پای می گذارد، باعث سوء تفاهم نخواهد شد؟

من با آگاهی به این محدودیت به دلایل زیر چهارچوب نظری "عدالت انتقالی" را راهنمای خودم در این یادداشتها قرار داده ام؛

١) دادخواهی به عنوان تلاش برای کشف حقیقت و برقراری عدالت، یک پروسه تاریخی است. نقطه آغاز آن در همان زمانی که جنایت اتفاق می افتد و مقاومت در برابر آن آغاز می شود قرار دارد ( تلاشهای خانواده های قربانیان در آرژانتین یک نمونه از آن است) و تا سالها پس از استقرار چنین دولتی ادامه خواهد یافت (تجربه اسپانیا، شیلی، آرژانتین، کامبوج و کشورهای دیگر این ادعا را تائید می کنند).

٢) بحثی جدی در میان ایرانیان در مورد چگونگی مواجه با جنایتهای دولتی (و غیر دولتی) در زمانی که گذار به دموکراسی محقق شود، در گرفته است. کسانی که در اینمورد اظهار نظر می کنند علاوه بر آنکه به خصوصیات ویژه ایران اشاره می کنند، به شکلی روز افزون به تجربه تحقق عدالت در دوران انتقال به دولتی دموکراتیک در دیگر کشورها استناد می کنند.

٣) پیچیدگی شرایط سیاسی در ایران، ما را با سئوالاتی دشوار روبرو کرده است. برخی از نیروهای سیاسی که مسئولیت جدی در جمهوری اسلامی در چند دهه گذشته داشته اند، امروز خود قربانی سیستمی شده اند که در ساختن آن سهیم بوده اند. چگونه آشتی با این نیروها، در حالی که مستندات و شواهدی وجود دارد که این نیروها مسئولیت جدی را در جنایتهای گذشته بر عهده دارند، ممکن است؟ سئوالهای مشابه با سئوال فوق یکی از مهمترین موضوعاتی است که ادبیات "عدالت انتقالی" به آن پرداخته و خواهد پرداخت.

٤) اگر یکی از مهمترین اهداف عدالت در دوره انتقال به دموکراسی را جایگزینی روایت رسمی که در جهت منافع دولت دیکتاتوری و دست اندرکاران آن شکل گرفته و تبلیغ شده و می شود با روایتی که مرکز توجه آن قربانیان نقض گسترده و سیستماتیک حقوق بشر است بدانیم، این تلاش ها با شدت و حدت آغاز شده و ادامه خواهد یافت.

٥) این نکته که آیا از نظر حقوقی، اخلاقی و سیاسی فدا کردن عدالت و حقیقت در پای مصالح سیاسی مجاز است، یکی دیگر از مهمترین سئوالات تئوریک و عملی است که در ادبیات "عدالت انتقالی" به آن پرداخته شده است. بسیاری از فعالین سیاسی و حتی برخی از کسانی که خود را فعال حقوق بشر می دانند، بخشش را به مصلحت می دانند و در جهت توجیه بخشش و یافتن بنیانهای اخلاقی، فلسفی، حقوقی و سیاسی سخن گفته اند. به گمانم یکی از مهمترین اهداف ادبیات "عدالت انتقالی" یافتن پاسخهای مناسب به سئوالاتی از این قبیل بوده و چهارچوب نظری مناسب را در اختیار ما برای بررسی تلاشها بر له و علیه کشف حقیقت و برقراری عدالت در ایران، قرار می دهد. با توجه به نکات بالا و با اشراف به محدودیتهائی که استفاده از این چهارچوب نظری برایم به وجود می آورد، "عدالت انتقالی" را به عنوان راهنمای بحثهایم انتخاب کرده ام.

اما استفاده از ادبیات "عدالت انتقالی" مرا با مشکل دیگری مواجه کرده است. متاسفانه منابع کافی و تلاش مناسب برای انتقال مفاهیمی که سالیانی طولانی توسط دانشگاهیان و فعالین حقوق بشر در کشورهای دیگر مورد بحث و بررسی قرار گرفته است به زبان فارسی صورت نگرفته است و بسیاری از کسانی که به زبان فارسی در این زمینه مطالبی نوشته اند، دقت کافی در انتقال مفاهیم از انگلیسی و دیگر زبانها به فارسی نکرده اند. برای آنکه بتوانم دشواری که در پیش روی دارم را با دقت بیشتری نشان دهم به استفاده غیر دقیق از دو کلمه بخشش و عفو میپردازم.

در ادبیاتی که به انگلیسی در اینمورد نوشته شده است، بخشش به عنوان یک ارزش اخلاقی مورد نظر است. افراد میتوانند دیگران را به دلیل کاری که موجب ناراحتی آنان شده باشد مورد بخشش قرار دهند (٢). در "کمیسیون حقیقت و آشتی" آفریقای جنوبی هم این کلمه به همین معنی به کار گرفته شده است. جنایتکاران در مقابل مردم و قربانیان و یا خانواده های آنان حاضر می شدند و شرح آنچه بر آنان و یا بستگان آنان روا داشته اند را بیان می کردند. خطا کاران در انتهای شهادت خود تشویق می شدند که از قربانیان و بستگان آنان طلب بخشش کنند. همچنین کمیسیون از قربانیان و بستگان آنان تقاضا میکرد که در صورت امکان فرد خطاکار را مورد بخشش قرار دهند. قربانیان و بستگان آنان گاه خاطیان را مورد بخشش قرار می دادند و گاه حاضر به چنین عملی نبودند. به عنوان نمونه، پاسخ همسر یکی از قربانیان جنایتهای رژیم آپارتاید، پس از شنیدن شهادت کسی که شوهرش را کشته بود و در حالی که به آرامی و به یکی از زبانهای محلی صحبت می کرد چنین بود:

هیچ دولتی نمی تواند ببخشد." سکوت. "هیچ کمیسیونی نمی تواند ببخشد." سکوت. "تنها من می توانم ببخشم." سکوت. "و من قادر به بخشیدن نیستم. (٣)

اما آن فرد خاطی هر چند مورد بخشش همسر قربانی قرار نگرفته بود، میتوانست مورد عفو "کمیسیون حقیقت و آشتی" قرار گیرد.

در مقابل در ادبیات "عدالت انتقالی" عفو (٤) دقیقا به عنوان یک مفهوم حقوقی-سیاسی به کار رفته است. دولتهای جایگزین (یا در جریان مذاکرات میان نیروهای اپوزیسیون با مقامات رژیم قبلی برای انتقال قدرت) در مورد کسانی که در رژیم گذشته مرتکب جنایت شده و یا دستور انجام آنرا داده بودند، تصمیم گرفته و آنان را از هر اقدام قضائی مصون می دارد. این تصمیم اقدامی سیاسی-قضائی و بحث برانگیز است (٥).

در مورد کمیسیون آفریقای جنوبی، فرد در مقابل بازگوئی همه حقیقت و در صورتی که اقدام با انگیزه سیاسی و در یک محدوده زمانی مشخص انجام شده بود، قابل عفو بود (منیره برادران). به همین دلیل برخی از افرادی که پرونده ای در دادگاه داشتند، برای فرار از مجازات درخواست عفو خود را تسلیم "کمیسیون حقیقت و آشتی" می کردند و با توجه به قانون، در صورتی که کمیسیون این درخواست را قبول می کرد و فرد مورد عفو کمیسیون قرار می گرفت، امکان ادامه محاکمه آن فرد، دیگر وجود نداشت.

در میان بیشتر نویسندگانی که به فارسی در اینباره می نویسند، دقت لازم برای تفاوت گذاشتن بین این دو مفهوم مشاهده نمی شود (٦) و این بی توجهی برای خوانندگانی که کمتر به متون اصلی دسترسی دارند، سبب سردرگمی می شود. این عدم دقت در انتقال مفاهیم، به زبان فارسی گاه می تواند سبب شود که ما درکی درست از مطالعات و تحقیقات انجام شده در زمینه رویاروئی با گذشته که دادخواهی بخشی تفکیک ناپذیر از آن است نداشته باشیم.


١- یکی از دوستان زبان دانم به جای "عدالت انتقالی" برای ترجمه (Transitional Justice) "عدالت بینابینی" را توصیه می کرد. مطمئن نیستم که کدامیک میتواند مفهوم مورد نظر را بهتر بیان کند؟ به نظرم بینابینی نشان از حرکت و تغییر را در خود ندارد، در صورتی که انتقالی بر این مفهوم تاکید می کند
٢-. برخی از نویسندگان این نکته را مورد بحث قرار داده اند که بخشش جمعی هم ممکن است
Govier, Trudy, Forgiveness and Revenge, New York, NY, USA, Routledge, 2002, Can groups forgive? pp 78-100

٣-
Rotberg, Robert I., Thompson, Dennis, edited, The Morality of Truth Commissions: Truth V. Justice, Princeton, NJ, USA, Princeton University Press, 2000, pp 31

٤- لغتنامه حقوق لانگمن عفو
(Amnesty) را چنین معنی کرده است: اقدامی از طرف دولت برای پاک کردن هر اثری از عملی خلاف از حافظه قضائی. معمولا برای گروهی از افراد که مرتکب جرمی، مثلا سیاسی، شده باشند، صادر میشود. لغتنامه حقوق آکسفورد، بر محتوی جمعی و سیاسی (Amnesty) تاکید می کند. همچنین باید توجه داشت که (estyAmn) با (Pardon) که به معنی تخفیف قائل شدن در مجازات یک فرد است، اشتباه گرفته نشود.

٥- چرا که از یکطرف، سیاستمداران (دولت) حقوق قربانیان و بستگان قربانیان برای دسترسی به دادگاه عادلانه را نادیده می گیرد و از طرف دیگر مصونیت از مجازات را برای کسانی که جنایتهای سیاسی را انجام داده اند را تضمین میکند. به همین دلیل این مسئله به شکلی گسترده مورد بحث فعالین حقوق بشر، قربانیان و بستگان کسانی که جان خود را در جریان سرکوبهای رژیمهای دیکتاتوری از دست داده اند و دانشگاهیان قرار گرفته است.

٦- منیره برادران در کتاب خود به نام "علیه فراموشی" (برادران، منیره، "علیه فراموشی: بررسی تجربه ی کمیسیون های حقیقت و دادخواهی" سوئد، نشر باران، ١٣٨٤، صفحه ٧١)، Amnesty Committe را به "کمیته ی بخشودگی" ترجمه کرده است و چون این اثر تنها اثری است که به زبان فارسی در اینمورد انتشار یافته است، اشتباه موجود میتواند اثر نامناسب در مطالب دیگری که پس از آن نوشته شده است بگذارد (از جمله نگاه کنید به مقاله سهیلا وحدتی به نام "کشف حقیقت و آشتی ملی از کجا شروع می شود؟" (وحدتی، سهیلا، ایران امروز، مرداد ١٣٨٥)، و یا مقاله شادی صدر با عنوان "در بی معنائی بخشش" (صدر، شادی، "در بی معنائی بخشش، نقدی بر بیانیه 5 ماده ای مهدی کروبی" اخبار روز، دی ١٣٨٨).

#socialtags