بیداران

  دادخواهی برای حقیقت و عدالت

بازگشت به صفحه نخست > ادبيات پايداری > مادر ، با من سخن بگو

مادر ، با من سخن بگو

همنشين بهار

سه شنبه 21 سپتامبر 2004

ترجمه ترانه زيبای " مادر ، با من سخن بگو " را تقديم ميکنم به مادران هميشه چشم به راه ِ زندانيان سياسی ــ که با فتوای خمينی ، در سال شصت و هفت ، دسته دسته به خاک و خون غلطيدند . آنان مرگ روی پاها را َبر زندگی روی زانوها ترجيح دادند و چون ُحر ، آزادگی پيشه کردند و بارها همچون سيد فخر طاهری و اسفنديار قاسمی آواز َسر دادند : ايران ، ُبَود لبريز از مهرت وجودم ترانه قديمی " مادر ، با من سخن بگو " را " والنتينا ـ تالکو ُنوا " اجراء نموده است.

مادر ، زمان ِ درازی ست که از ُدوران ِ کودکی و آن شب ها که َبر گهواره ام َخم ميشدی و لالائی می خواندی ــ گذشته است

آخ ! دوران ِ کودکی چه زود گذشت ، گوئی َپرنده ای بود که َپر َزد و رفت .

مادر ، با من سخن بگو . دوران ِ کودکی را دوباره به من هديه بده و برايم ترانه بخوان . ترانه بخوان تا ستارگان به ميهمانی شب بيايند سلام َبر سرنوشت !

جای افسوس نيست .

هرچه بود گذشت و من می کوشم شاد بمانم ،

ولی چقدر ، چقدر دوست دارم که خاطرات زيبای کودکی ،

آن آسمان ِ ُپر ستاره آبی ! آن دوردورهای صاف و بی َغش و بی ابر ،

دوباره زنده شود ،

چقدر ، چقدر دوست دارم ترانه ها و آن لالائی های محزون که َبر َسر ِ گهواره ام ،
نرم نرمک و آهسته می خواندی ،

آن لحظات افسانه ای که هميشه در قلب منست ــ از راه برسد !

با من سخن بگو مادر

#socialtags