بیداران

  دادخواهی برای حقیقت و عدالت

بازگشت به صفحه نخست > بيداران > یک سال با بیداران

یک سال با بیداران

سه شنبه 22 فوريه 2005

محمود زاهدی

گمان می کنم یک سال پیش بود که دوستی لینک بیداران را برایم فرستاد و در عنوان
ای میلش نوشته بود سایتی در باره ی حقوق بشر. حالا پس از یک سال بد ندانستم
شمه ای از آنچه در تعامل با بیداران از ذهنم گذشته به کلام درآورم. شاید به درد خورد، شاید.

۱. در نگاه اول خیلی به دلم ننشست که "بيداران تلاش می کند نشريه ای اينترنتي باشد برای گزارش کردن نقض حقوق انساني". چون بیش از اندازه ی کافی نشریه برای گزارش کردن داشته ایم. ضمن اینکه این اصل کمی با اصل دیگری که می گوید "بيداران تارنمائي خبری به مفهوم رايج کلمه نيست" متعارض می نماید. اگر قرار است گفتمان تازه ای در زمینه ی حقوق بشر شکل بگیرد، هویت این گفتمان در بستر تفاوت هایش با گفتمان های رایج شکل می گیرد و من هنوز در نیافته ام که حقوق بشر در بیداران در چه چهارچوب نظری ای طرح می شود. تنها نشانه ی موجود از مرجع نظری اشاره به اصل نوزده اعلامیه جهانی حقوق بشر است و می توان فرض کرد که این اعلامیه مبنای درک و دریافت "مدیریت" بیداران از مقوله ی حقوق بشر است. کمبود (یا در واقع نبود) مقالات نظری امکان نمی دهد که حدس بزنیم از نظر بیداران مفاد این اعلامیه چقدر می تواند جهانشمول باشد؟ آیا تفسیرهای بومی متناسب با شرایط خاص فرهنگی از آن ممکن است؟ اگر آری، این تفسیرها برای ایران چه معناهایی ممکن است داشته باشد؟ آیا اساساً حقوق بشر مقوله ای مدرن است و با دیگر اجزای مدرنیته نسبت و پیوند دارد؟ در این صورت رابطه ی آن با مقوله های پیشامدرن و پسامدرن چگونه است؟ حقوق زنان، کودکان، کارگران و دیگر اقشار و طبقات اجتماعی چگونه به همدیگر وبه اعدام و شکنجه مربوط است؟ نگاه روشنفکران معاصر ایران (چپ، ملی، مذهبی و ...) به این مقوله ها چگونه بوده است و از چه آبشخورهایی تغذیه می کرده است؟
تا یادم نرفته به عنوان یک نکته ی فرعی (شاید هم اصلاً فرعی نباشد) بگویم که مرامنامه ی بیداران را "مدیریت بیداران" امضاء کرده است که نام و هویت و سوابق تلاش آن ها در زمینه ی حقوق بشر بر ما معلوم نیست. گذشته از آن که تجربه نشان داده است چقدر این قبیل "مخفی کاری" ها ثمربخش بوده است، تقلیل مباحث مبارزه برای حقوق بشر به گفتمان هایی که در قالب تنگ این"مخفی کاری" ها ممکن است، راه به هیچ دهی نمی برد.

٢. بیداران نمی داند یا حداقل نمی گوید ضرورت این تریبون تازه چیست. بیداران چه
می خواهد بکند که دیگران به آن نپرداخته اند؟ نگاه بیداران به کوشش های فردی و جمعی دهه های اخیر در زمینه ی حقوق بشر چیست؟ شکل های عملی و بنیادهای نظری آن کوشش ها را چگونه می بیند ؟ (عدم) موفقیت آن ها را چگونه ارزیابی می کند و دلایل آن (عدم) موفقیت را چه می داند؟

٣. گفته شده است: "بيداران تلاش می کند ...به روشي چند صدائي و مستقل پايبند باشد." برای هیچ یک از دو مفهوم "چندصدایی و استقلال" توضیحی ارائه نشده است و مطالب منتشره نیز ما را در یافتن چنین توضیحی یاری نمی کند. محدود ماندن نویسندگان بیداران به معدودی از افراد دارای گرایش سیاسی_ ایدئولوژیک کمابیش مشابه از یک سو و محدود ماندن موارد نقض حقوق بشر به هواخواهان همین جریان ها از سوی دیگر سبب می شود که این ادعا کمی تا اندکی محل تردید باشد. به گمان من تاریخ نغض حقوق بشر در ایران بعد از انقلاب با محاکمه ی هویدا و همکارانش شروع می شود و حتماً رفتار با بهاییان و لینچ کردن بعضی ساواکی ها توسط انقلابیون را در بر می گیرد. همچنین هضم چندصدایی ای که مثلاً در آن هیچ ردپایی از شکنجه شده ها و اعدامی های مذهبی نباشد برای من دشوار است.

٤. به گمان من بهترین بخش بیداران، از حیث بدیع بودن و اهمیت پراتیک، بخش "دادخواهی" است. متاسفانه تنها در شماره ی اخیر برای این بخش از نظر حقوقدانان استفاده شده است. پرسش های حقوقی زیادی برای قربانیان شکنجه و خانواده های اعدام شدگان مطرح است که تنها حقوقدانان می توانند به آن پاسخ دهند. مثلاً سابقه ی شکایت های مربوط به شکنجه در سال های اخیر چگونه بوده است (چند مورد بوده و به چه نتایج مثبت یا منفی ای انجامیده)؟ آیا با توجه به قوانین موجود می توان به لحاظ حقوقی ثابت کرد که در مورد زندانیانی که آثار شکنجه را بر تن خود دارند رفتاری خلاف قانون صورت گرفته است یا حکم تعزیری که برای زندانیان صادر می شده محمل قانونی برای شکنجه فراهم می آورد؟ آیا مطابق قوانین موجود تعذیر منحصر است به شلاق بر کف پای زندانی یا مثلاً شامل قپانی کردن هم می شود؟ آیا شلاق مورد نظر در تعذیر یا حد تعریفی دارد یا از شیلینگ آب تا کابل برق مجاز است؟ آیا عده ی زیادی که در سال های 1360 تا 1367 پس از سپری شدن مدت محکومیت صادره از دادگاه و با استناد به بخشنامه ی داخلی دادستانی به دلیل عدم احراز توبه چند سال در زندان ماندند،
می توانند در محاکم موجود اقامه ی دعوا کنند؟ در هریک از موارد بالا اگر به هر دلیل در داخل کشور امکان پیگیری موضوع نیست، آیا در خارج از کشور چنین امکانی وجود دارد و تحت چه شرایطی؟ اینکه مثلاً فرزندان زنده یادان فروهرها می گویند موضوع را از طریق مراجع بین المللی دنبال می کنند یعنی چه؟ کدام مراجع و چگونه؟ تجربیات جهانی در این موارد چه نشان می دهد؟ نام، نشانی، تلفن، فکس، ای میل این سازمان ها کدام است؟ با چه کس یا کسانی در مواقع ضروری می توان تماس گرفت و چه مدارکی باید به آن ها عرضه کرد؟ نام و نشان و رد تماس حقوقدانان معروف بین المللی که با مسائل ایران آشنا باشند و با جنبش حقوق بشر ایران همدلی داشته باشند، کدام است؟

٥. تصور من این است که بیداران نگاهی به مبارزه ی جاری برای حقوق بشر نداشته است. شاید با پذیرش صبغه ی خبری نداشتن بتوان عذر بیداران را در منعکس نکردن اخبار مبارزات جاری در داخل و خارج کشور پذیرفت. اما نبود نقد و تحلیل در این باره معذور نیست. به گمان من بررسی و تحلیل فعالت های جاری، مشخص کردن نقاط قوت و ضعف آن ها، نشان دادن سمت و سوی نظری حرکت های حقوق بشر و ارزیابی دستاوردها و عقب نشینی ها در حیطه ی کار بیداران می گنجد.

٦. بیداران توجهی به سازمان های جهانی حقوق بشر و مکانیزم های کارکرد آن ها نداشته است. چگونگی تاثیرپذیری و تاثیرگذاری مبارزه ی ملی از/بر فرایند های جهانی حقوق بشر، تاثیر مناسبات سیاسی و اقتصادی دولت ها در این فرایندها، گردش کار ورویه های تظلّم نزد سازمان های جهانی حقوق بشر و ... از پرسش های پیش روی کوشندگان حقوق بشر است. آگاهی از پروژه های تحقیقاتی ای که در سطح جهان در زمینه ی حقوق بشر صورت می گیرد، نحوه ی اختصاص بودجه های پژوهشی ، آشنایی با موسسه ها و افراد دست اندرکار هم جزو ضروریات است.

٧. تصور من این است که بیداران خود را از تعامل با دیگر کوشندگان عرصه ی حقوق بشر بی نیاز می بیند. نه لینکی به مطالب مرتبط به این موضوع در پایگاه های دیگر می دهد و نه نیازی به این حس می کند که دیگران به مطالبش لینک بدهند. ذهن کج اندیش من می گوید این موضوع به خط کشی های مدیریت با خط های موجود برمی گردد. اما نفس لوّامه فوراً سرزنش می کند که بی مدرک حرف نزن. تازه خارجی ها چی؟ این همه سند و مطالب نظری در این باب روی نت هست. مدیریت که با دانشگاه ها و مراکز تحقیقی خارجی خط کشی ندارد. ذهن کج خیال که سرجایش نشسته می گوید لابد مدیریت خجالتی است یا روابط عمومی اش خوب نیست.

٨. سخن آخر این که من اگر جای "مدیریت" بیداران بودم، همه ی مطالبی را که برای بیداران می رسید و امکان چاپ در سایت های دیگر داشت، یعنی به حیطه های عمومی تری می پرداخت که همه کمابیش بدان مشغول اند، مطلب را برای آن سایت ها می فرستادم و در بیداران کار تخصصی تری در زمینه ی حقوق بشر می کردم که کمتر بدان پرداخته شده است.

باقی بقای عشق